کد مطلب:188654 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:234
معجزه 03
شیخ ابوعمر كشی از جابر نقل كرد كه گفت: در سن جوانی، به خدمت امام محمد باقر (علیه السلام) به مدینه رفتم و به مجلس آن
[ صفحه 37]
حضرت، وارد شدم آن حضرت پرسیدند: «تو كیستی؟» گفتم: مردی از كوفه؛ پرسید: «از كدام طایفه هستی؟» گفتم: از طایفه ی جعفی هستم، فرمودند: «برای چه به این جا آمده ای؟» گفتم: به طلب علم آمده ام؛ فرمودند: «علم را از چه كسی طلب می كنی؟ گفتم: از شما، فرمودند: «بعد ازاین اگر كسی از تو پرسید، اهل كجا هستی بگو: از مدینه هستم» و به آن حضرت عرض كردم: «آیا دروغ گفتن جایز است؟» آن حضرت فرمودند: «آن چیزی كه به تو تعلیم نمودم، دروغ نیست؛ زیرا هر كه در هر شهری است، از اهل آن شهر است تا وقتی كه از آن شهر خارج شود» .
[ صفحه 37]
حضرت، وارد شدم آن حضرت پرسیدند: «تو كیستی؟» گفتم: مردی از كوفه؛ پرسید: «از كدام طایفه هستی؟» گفتم: از طایفه ی جعفی هستم، فرمودند: «برای چه به این جا آمده ای؟» گفتم: به طلب علم آمده ام؛ فرمودند: «علم را از چه كسی طلب می كنی؟ گفتم: از شما، فرمودند: «بعد ازاین اگر كسی از تو پرسید، اهل كجا هستی بگو: از مدینه هستم» و به آن حضرت عرض كردم: «آیا دروغ گفتن جایز است؟» آن حضرت فرمودند: «آن چیزی كه به تو تعلیم نمودم، دروغ نیست؛ زیرا هر كه در هر شهری است، از اهل آن شهر است تا وقتی كه از آن شهر خارج شود» .